سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال عبدالله بن الحسن با عمو علیهم السلام

شاعر : مهدی مقیمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
قالب شعر : رباعی

دیدم که زمین خـورده‌ای و ترسیدم            تـنهـایی و غـربـت تـو را فـهـمـیـدم

از تـل که به گـودال سـرازیـر شدم            دعـوا بـه سـرِ عـمـامـه‌ات را دیـدم


**********************

دیدم که عمو عرصه به تو تنگ شده            موی سرت از خون سرت رنگ شده

یـک عـدّه می‌آمـدنـد و مـی‌دیـدم که            دامـانِ لبـاسـشان پُـر از سنـگ شده

**********************

دیـدم که چطـور پشت پا میخوردی            تیغ از چپ و راست بی هوا میخوردی

چیزی که عـمو دلِ مرا می‌سوزاند            این بود که ضربه با عصا میخوردی

**********************

در طولِ مسیر ای عمو غـوغا بود            انـگـار سـرِ کـشـتـن تـو دعـوا بـود

یک لحظه به پشت سر نگـاهم افتاد            ای وای که عـمّـه زینـبـم تـنهـا بود

**********************

قـربان نگـاه تو که حُر را حُر کرد            سنگی به سرت خورد و مرا دلخور کرد

دستم که عمو به پوست آویزان شد            بوی حـسنت کرب وبـلا را پُر کرد

**********************

در راهِ تو سـر به تـیـغ بُـرّان بدهـم            مانند تو جـان با لب عـطشان بـدهم

مانـنـد عـلـیِّ اصـغـرت قـسـمت شد            من هم به روی سیـنۀ تو جان بـدهم

نقد و بررسی